مطالب زیر خلاصه یه برنامهای هست که خیلی وقت پیش دیده بودم و واسه خودم خلاصه نوشته بودم. واسه همین شاید خیلی واضح نباشه، اما باز هم به نظرم مفیده.
رفتار: منظور فقط انسان نیست. هرگونه کنش و واکنشی که موجود زنده به محیط میده. یا از درون باشه، یا بهعوان پاسخی بهعنوان آنچه در بیرون اتفاق می افته.
این کنش ها و پاسخ ها بر اساس نیازهای درونی ما هستند. نیازهایی که بصورت مجموعه ای در ما است و برای ارضای آنها رفتاری انجام میدیم. نیاز ما به رفع گرسنگی مثلا. (اطلاعات بیشتر در مورد نیازهای انسان: منحنی نیاز مازلو)
مثلا حرکت بچه گربه به سمت مادرش
نیاز ها یا رسیدنی هستند که در این صورت مطلوب تلقی میشون، و یا نارسیدنی و نامطلوب هستند.
رفتار ها نشات گرفته از شخصیت ما هستند. اما شخصیت چیست؟
شخصیت: ویژگی های نسبتا ثابت در ما. شخصیت شامل عوامل زیستی ، روانی ، اجتماعی و فرهنگی.
شاید رفتار خاصی (مثلا بیش فعالی) نشات گرفته از عوامل زیستی باشه، پس باید از طریق زیستی هم درمان شود. بعنوان مثال با دارو ها. اگر با کودک بیش فعالی که رفتار او بخاطر ویژگی های زیستی است، پرخاشگرانه رفتار شود، نه تنها مشکل زیستی درمان نمیشود، بلکه شخصیت او از لحاظ روانی هم تحت تاثیر های منفی قرار میگیرد.
رفتارهای والدین بر شخصیت کودک بسیار موثر است. کودک سعی در ارضا نیازهای خودت دارد. اگر والد خود شخصیت (روان) سالمی نداشته باشد و دچار مشکلاتی باشد، بستر سالم برای ارضا نیازهای کودک فراهم نخواهد بود. کودک در مقابله با روان والدین بطور هیجانی تصمیماتی میگیرند (و نه شناختی؛ تصمیم شناختی برای بزرگسالان است). این تصمیمات را “پیشنویس” مینامند و در ناخودآگاه کودک قرار میگیرد و در آینده به آن دسترسی نخواهد داشت. ولی در شخصیت و تصمیمگیریهای او بسیار تاثیر خواهد گذاشت. مثلا، اگر مادر مضطرب باشد و نتواند نیازهای کودک را برآورده کند، وجود کودک در دنیا تهدید شده است و عزت نفس او خدشه دار میشود. این کودک ممکن است با پرخاشگری، با رقابت و یا گریه کردن نیاز به امنیت خود را از مادر بگیرد (نقش پدر و مادر این بوده که اجازه دادند کودک چنین رفتارهایی را از خود بروز دهد و متعاقبا بعد از بروز چنین رفتارهایی کودک پاداش گرفته و رفتارش تایید شده). و این ممکن است بخشی از شخصیت او شود. (برای مثال در رانندگی؛ سبق گیری ها، پیچش ها، کم تحملی در پشت چراغ قرمز ها). این ها نشانه های مناقشات جنگی در رفتارهای او است. دلیل ممکن است این باشد که این راننده شرایطی را تجربه کرده که زندگی برای او به معنی رقابت است.
آیا دنیا جای امنی است و با عزت نفسی که در کودکی دریافت کردیم میتوان روابط را بنا کرد؟ یا اینکه اگر گرگ نباشی میخورنت و همش باید رقابت کنی؟ اینها بر اساس رفتارهای کودکی است.
رفتارهای تهاجمی: مثلا کسی از ما سبقت میگیره، ما هم سریعا میخوایم سبقت بگیریم. چون دوست نداریم بازنده باشیم و برای اینکه به خود ثابت کنیم که ما کسی نیستیم که ببازیم .دلیل این رفتار عزت نفس خدشه دار شده در کودکی است.
احساس اجهاف و جابجایی: وقتی کسی فکر میکند به چیزی که حق او بوده نرسیده و در حق او اجهاف صورت گرفته، باعث میشود در جایی دیگر جابجایی کند. مثلا، فردی در محیط کار احساس اجهاف میکند و بعدا برای گرفتن حق خود ، خشم خود را جابجا میکند و در خانه با همسر خود بر سر مسائل ساده دعوا میکند.
گاهی رفتار و ارتباطات ما در همان ابتدا ممکن است با پرخاشگری و تهاجم شروع شود؛ این بخاطر پیش فرض ذهنی از ارتباط است. اینکه آیا دیگران میخواهند حق مرا بگیرند؟ میخواهند به من ضرر بزنند ؟ من باید آنها را کنترل کنم؟ بخشی از این پیش فرض به کودکی بر میگردد، و بخشی به شرایط اجتماعی و فرهنگی ما در بزرگسالی، یعنی کامیابی ها و ناکامی ها = به همین خاطر تهاجم تهاجم را به همراه خواهد داشت. نهایتا آدم ها از تهاجم و خشم خسته میشن و نتیجه افسردگی میشود؛ یعنی احساس اصلی خشم است (در نتیجه ی ناکامی) و بعد افراد از ناکامی و رقابت خسته میشوند و افسردگی و بی تفاوتی در درون او شکل میگیرد.