یه روز خوب

۸ آبان ۹۵ روز خوبی بود.

یه روز خوب میتونه از تماس تلفنی ۵ صبح واسه آدرس پرسیدن شروع شه و با چند تماس به فواصل ۵ الی ۱۰ دقیقه‌ای ادامه پیدا کنه، ولی خواب رو کوفتت نکنه. ولی بعدش توپ ۴-۵ ساعت دیگه بخوابی و صبح پاشی، بری نون تازه بخری، صبحانه و ناهار رو مفصلاً یکی کنی.

از دیگر مشخصات یه روز خوب این میتونه باشه که در طولش به خیلی از کارها میرسی. میتونی بری اول پاساژ برای خرید لباس و بعدش کل مسیری که میتونستی با تاکسی بری رو پیاده بری و تمام مسیر به آدرسی که اول راه گرفته بودی بخندی. سوار مترو بشی. از شــــرقی‌ترین ایستگاه بری به غــربی‌ترین ایستگاه؛ هرچند هم که مسافر باشی و معذوریت حمل بار داشته باشی، وقتی میبینی جوراب رو جفتی هزار تومن میفروشن، ۱۳جفت (سیزده!!) جوراب بخری و در اولین روز یه سفر ۴روزه بکشیش دنبال خودت؛ این مسیر شرق تا غرب و غرب تا ارتفاعات دهکده المپیک و دانشگاه علامه رو هم بی هیچ دلیلی بیای. فقط تو دانشگاه بشینی یکم حرف بزنی، آبمیوه بخوری و تمام همین مسیر ۲ساعته رو برگردی!

در ادامه روز ممکنه به بازار بری، ولی از خرید منصرف شی و تصمیم بگیری بری جای دیگه، ولی خب گُم بشی و یه ساعتی رو الکی دور خودت بچرخی. ممکنه گشنه‌ت بشه و با پرس‌وجو بری تا در یه رستوران، ولی بازم منصرف شی. میشه وارد مترو بشی، ولی ببینی شلوغه و باز هم منصرف شی و برگردی.

تو این روز خوب شاید یه سری هم به یه کتابفروشی زدی و کلی از کتاب‌ها و همه چیشو مسخره کردی. شاید هم یه دختر و پسر جوون و دانشجو رو دیدی که موقع خداحافظی وسط خیابون همدیگه رو بغل کردن و از اونجا به بعد تمام مسیر مردم رو نگاه کردی و گفتی «منم بغل میخوام»، «بغل»، «بغل رایگان»، «free hug» و خندیدی (طوری که اونها متوجه نشن).

وقتی دیگه خیلی گشنه و خسته شدی، میری یه فست‌فود غذا بخوری، ولی غذای مد نظرت رو تموم کرده و میای بیرون. فست فود بعدی ولی خیلی مسخره گرونه و باز هم میای بیرون. تو مسیر به عنوان فیلم‌های سینمایی میخندی که آخه «در نیمه شب اتفاق افتاد» چه عنوان مسخره‌ای هستش و چطور میتونیم یه فیلم مسخره و مستهجن با همین عنوان بسازیم و کلی هم بفروشه. در آخر هم فقط بخاطر تبلیغ خنده‌دار یه مغازه، غذا مد نظرت رو عوض می‌کنی و میری توش شام بخوری و به مسخرگی همون تبلیغ غذاتو سفارش میدی که «دوتا بندری با کیفیت باور نکردنی» لطفاً…

راستی؛ اگه میخواین یه روز خوب داشته باشین، فراموش نکنین که به اسامی ایستگاه‌ها هم بخندین. یه سری هم به خیابون انقلاب بزنین تا حسابی از دیدن دانشجوهای هنر شاد شید. نیازی به پرسش درمورد رشته افراد هم نیست؛ خداوند گویا حس «دانشجو هنرشناسی» رو  تو همه ما قرار داده.

همه این اتفاق‌ها و برخی بیشتر در ۸م آبان ۹۵ رخ داد. ۸م آبان ۹۵ روز خوبی بود.

در یه روز خوب همچین عکسی هم میشه گرفت
در یه روز خوب همچین عکسی هم میشه گرفت
توسط:‌ صدرا
بدون برچسب

اولین دیدگاه را بنویسید