جنبه

با شرایطی که میبینم و مینشنوم، به دو چیز تقریبا شک ندارم. اما مسئله اینه این دو چیز کاملا مخالف هم هستن و واقعا نمیدونم کدوم رو غالب بر اون یکی بگیرم …

از یه طرف؛ شدیدا معتقدم که اخلاق و رفتارهای هرکس ریشه در تجربیات شخصیش داره. کسی که تو خانواده بهش توجه نشده باشه، در آینده هم کمتر احتمال میره که خیلی به کسی توجه کنه. علاوه بر این، عقده ی کمبود توجه خانواده رو سعی میکنه از جای دیگه پر کنه… هستند کسایی سال ها تو خفقان خانواده بودن، تا یکم آزادی میبنن، دیگه گندشو در میارن و همه چی رو فدای استفاده از آزادی نسبی خودشون میکنن … این دسته آدما خدا رو هم بنده نیستن و حس غروری اینها رو میگیره که فکر میکنن هرچی و هست و نیست دیگه همینه!

اما از اونور. شخصا گزینه هایی دیدم که عقده ی چیزهایی دارن که خیلی هم در طول زندگی داشتن! واسم عجیبه کسی که همش داره محبت میبینه، چطور میناله که احساس کمبود محبت و تنهایی میکنم. واسه همین عقدشون هم، تمام اخلاقیات و پیش فرض هایی که خودشون قبول دارن هم حتی میشکونن.

وقتی افرادی رو میبینم که علیرغم تمام مشکلات و کمبود ها، جزو هیچکدوم از این دسته ها نشدن و متعادلن، فقط یه عامل تعیین کننده به ذهنم میرسه، اونم ” جنبه و حد شناسی ” هستش!

توسط:‌ صدرا
بدون برچسب

۴ نظر

  • خوب عادیه، آدما دنبال نداشته هاشونن، مهم نیست به چه قیمتی

  • غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
    ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است …..!

  • sarda jun dadash alan man jozve kodumesham b nazaret… jedanane begoo…

دیدگاهی بنویسید