این آهنگ رو زیاد نمیشه که گوش بدم. گاها سراغ اون میرم، اما هربار که میرم فکر کنم یک ساعتی بهش گوش بدم.
نمیخوام تموم شه. میخوام صدا بیشتر شه. بیشتر و بیشتر. میخوام وارد مغزم شه قشنگ. نمیدونم، ولی هیچوقت ازش دلزده نمیشم.
متنش هم که عالیه. فکر میکردم واسه شاعر خاصی باشه، اما سرچ کردم، گویا سروده خود محسن جان باشه! اون تیکهای که از دقیقه ۲ شروع میشه هم اوجشه دیگه، اونجاس که مجنون میشم 😐
در حضور بیدریغ این زوال خسته
در حصار بینصیب چون منی نشسته
دست ما چو ذهن ما ز وصل او جدا شد
اوج بینظیر عشق ما چنین رها شدحال ما چو بد شود ز راه دور مستیم
راه ما چو سد شود باز و باز مستیم
رنج ما عدد شود باز و باز هستیم
جان ما عدد شود هی دراز هستیم
باز و باز هستیم در فراز هستیم
بیاعتراض هستیم هی دراز هستیم