ارشد

۱۶ بهمن نوبت گروه ما بود، ۸ صبح. سه ماه بعد از تصمیم گیریم واسه خوندن که یک ماه آخرش به غلط کردن افتادم و عملا روزشماری میکردم تموم شه راحت شم. الانم مثلا راحتم. امسال کلا خلاف پارسال بود همه چیز. پارسال هیچی نخونده بودم، امتحان بعد از ظهر بود، هوا گرم بود، حوزه ی بابل بودم، زبان سوالات انگلیسی بود، رشته ی امتحانی فرق میکرد و زمان پاسخگویی هم شاید دو برابر بود. خلاصه که تموم شد. اما چندتا نکته ای که از امروز به چشمم اومد.

اول اینکه؛ سنجش رکب زد! رو برگه‌ی ورود به جلسه نوشتند زمان شروع ۸ صبح. نیم ساعت قبل از شروع هم در حوزه حاضر باشید. اما از ۸:۳۰ شروع کردن. این ۴۰-۵۰ دقیقه بیکاری چندش آور باعث شد نکات بعدی به چشم بیان.

نکته ی دوم حضور پر شور شرکت کنندگان بود. هزار ماشالا. همین بس که ۲ کلاس فول فقط شرکت کننده مدیریت جهانگردی بودن. اونم تو ساری. حالا اینکه در کل جند نفر در این رشته ی نه چندان محبوب و معروف شرکت کردند خدا میدونه. تو همین کلاسی که بودم، ۳-۴ نفر از شرکت کنندگان بالای ۴۰ سال سن داشتند که واقعا جالب بود واسم. چه انگیزه و اعتماد به نفسی. آخه پذیرشآنچنان بالایی این رشته نداره و موسسات غیرانتقاعی زیادی هم ارائه نمیکنند این رشته رو. مابقی افراد حاضر هم کلا نگاهشون که میکردم، باعث اعتماد به نفس گرفتنم میشد. البته تصور بعضی هاشون که مثلا اگه یوقت هر دو تو یک دانشگاه قبول شیم آزار زیادی میداد.

نکته ی بعدی سردی هوا بود. یه هفته ی قبل شاید هوا پاییزی که نه، تابستونی بود. اما امروز صبح یهو باد و بارون و کاهش دما … البته مدت زمان بیکاری و بی تحرکی باعث میشد ببشتر سرما حس بشه.

نکته ی چهارم هم از همون بیکاری نشات گرفته. طبعا دشواری شرکت در آزمون ۸ صبح واسه کسی که عادت داشت ۱۱-۱۲ ظهر از خواب بیدار بشه قابل درک هستش. با این حال نزدیک یه ساعت بیکار هم بشینی. اینجاست که دیگه خواب خودنمایی میکنه! برای فرار از خوابیدن هم فکر کنم قبل از شروع توزیع سوالات آبمعدنی که همراهم بود رو تموم کردم، ریسک عواقبشو هم دیگه مجبور بودم بخرم :))

و اما مورد پنج. که این مورد هم مربوط به سنجشه. قدیما واسه ما چپ دست ها صندلی مخصوص چپ دست میگذاشتند و مثل خر کیف میکردیم! امسال رکب زدن خلاصه … خبری از صندلی چپ دست نبود. دلیل اصلی عملکرد ضعیفم هم البته همین بود!!

مورد یکی مونده به آخر خطاب به مسئولین برگزاری: تو برگه نوشته بود نیم ساعت قبل شروع امتحان درب سالن بسته میشه. اما ۸:۲۰ دقیقه یکی رو راه دادین. از الان گفته باشم سال دیگه اگه شرکت کردم، دیر میام.

مورد آخر هم خطاب به سنجش: رو برگه نوشتین از اینجا باز کنین. اما از اینجا باز نشد هرکار کردم. خلاصه اینکه، از اونجا باز کردم.

طبق سنت هم چندتا پی نوشت باید باشه همیشه:

– من بنده ی اون فردی هستم که تو ۹۰ دقیقه ۱۳۵ سوال رو جواب بتونه بده: شامل ۳ عدد Reading، به عبارتی ۱۵ سوال. و ۲۰ سوال آمار که خوشبینانهههه ۱۰ تای اونها نیاز به حل مسئله دارند. به سختی مابقی سوالات توجه نکردم و صرفا روخونی اونها رو لحاظ کردم.

– حیف تو این بلاگ نمیخوام از الفاظ رکیک استفاده کنم. ولی ……..! سال های پیش ضریب زبان ۴ بود، امسال شد ۳. این به کنار. فکر کنم کلا منابع هم امسال عوض شده بود، چون عموم سوالات حتی آشنا هم نبودن، چه برسه به بلد بودن. خلاصه ….. زنگی سگی ما! پارسال شرکت میکردم رو هوا تست ها رو میزدم -_-

۳ نظر

  • اولا که کنکور همینه یعنی ساعت شروع امتحان نیم ساعت بعد از بسته شدن دره. دوما همه که ساروی نبودن کلا مازندران ۳-۴تا حوزه فکر نکنم بیشتر داشته باشه. این از انتقاداتی که به متنت وارده! 😀
    بقیه رو راست گفتی، مخصوصا اون پاراگراف آخر! 😀

دیدگاهی بنویسید