در کمال ناباوری، ۳ سال شد! از زمان آخرین آپدیت بلاگ رو عرض میکنم. ولی خب بهقول مولانا، هرکه دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش. روزگار وصل منم فکر کنم همیشه همین بلاگِ بیمخاطبِ خودم باشه. همین قضیه بیمخاطبی هم جالبه، از طرفی دلم نمیخواد هرکی اینجا رو بخونه، از طرفی مشکلی هم ندارم که کسی بخونه. اگه مشکلی داشتم که خب در وهله اول اصلا بلاگ نمیزدم. ولی مسئله اینه این بلاگ راستش بیشتر، خیلی بیشتر -خیلی خیلی بیشتر- واسه دل خودمه و از اینکه باعث میشه گاهی واسه خودم بنویسم و بعدها بتونم نگاهشون کنم لذت میبرم. البته میشه اینکارو با یه فایل Word تو لپتاپ هم انجام داد. ولی خب، کوزهگر همیشه از کوزه شکسته آب نمیخوره. گاهی اوقات شاید یه کوزه خوشگل واسه خودشم درست کنه توش آب بخوره 🙂 منی که علاقه و کارم مرتبط با وب هست، چرا که نه!؟
بگذریم. آقا جدی ۳ سال شد! چه ترسناک. ترسناکترش واسم وقتی میشه که به این فکر میکنم در مقاطعی از این ۳ سال، اینقدر درگیر بودم که کلاً این بلاگ رو جمع کردم. در حدی که حتی سراغ تمدید هم نرفتم و از هاست و دامنه و همه چیز رفتن که رفتن. شاید دلیلش وجود اینستاگرام بود. به هرحال اگه چیزی بود اونجا مینوشتم واسه خودم. در ارتباط هم بودیم با دوست و فامیل. ولی راستش از اولین برخوردم با اینستا، تا همین لحظه که اینو مینویسم، هیچوقت حس مثبتی به این پلتفرم نداشتم. منی که چند سال مثلاً تخصصاً همین حوزه کار میکردم، ته دلم ازش متنفر بودم :))) البته احتمالا همین باعث شد کلا از اون وادی خارج شم. خداروشکر. خلاصه که این حس منفی بهنظر خیلی ریشهدار از این حرفها بوده، چراکه ۲-۳ ماهه کلاً اینستاگرام رو پاک کردم و خیلی هم عالی! واقعا چیز مزخرفیه و حتما بعدا در موردش مینویسم.
چرا هی از موضوع منحرف میشم؟ ۳ سال شد!! چی کارا کردم تو این ۳ سال؟ خودمم نمیدونم. چند روز پیش کمی سرم خلوتتر بود و دیگه یهو به ذهنم زد که کرکره این خرابشده رو مجدد بالا بکشم و یه آب و جارویی هم کنم اینجارو. بله آقا صدرا، این شد که مجدد اینجا رو دایر کردی و ۱-۲ روز هم وقت گذاشتی یه دستی به سر و روش کشیدی که یکم تر و تمیز و شکیلتر از قبل بشه. راستش همین الان به یکی از تغییرات این ۳ سال پی بردم. این سری فکر میکنم با تسلط دوبل و سوبل و چوبل مرتبه بیشتر تونستم اینجارو راهاندازی کنم. چیزهایی که ۳ سال پیش واسم تا حدی چالشیتر بود الان نسخهی خیلی پیچیدهترش رو آسونتر و بهتر انجام دادم و میتونم بگم باب میلم شده.
البته تغییر شماره دومی هم رویت شد. همین ۱-۲ روز گهگاهی یه چرخی تو مطالب میزدم و ورژنهای قدیمیتر خودم رو برانداز میکردم. راستش هنوزم همونم :)))) از لحاظ افکار و جهانبینی انگار چیزی تغییر چندانی نکرده. اما منی که فکر میکردم حالا اونقدرا هم نگارش بدی ندارم، الان به نتیجه رسیدم که خیلی بد بودم. راستش فکر میکنم تو این زمینه لاقل یه پیشرفتهایی داشتم. باشد که چنین باشد.
البته به مناسبت اول مهر بودن، دلم میخواست درمورد مدرسه تراوش کنم. اما چه کنیم که ۳ سال شده! این بلاگ گردن صدرای ۲۰ ساله تا ۳۲ ساله و چهبسا بیشتر اینقدر حق داره که بعد چند سال یبار خودش موضوع صحبت بشه!