اصالت، مساوات و پایداری در گردشگری

کوهن (۲۰۰۲) معقتد هستش که علیرغم آنکه مفهوم “توسعه ی پایدار گردشگری” مدت زیادی نیست که وارد ادبیات گردشگری شده و مفهومی جوان محسوب میشود، وقت آن رسیده تا نگاهی نقادانه نیز به آن داشته باشیم و صرفا به توجیه و یا به چالش کشیدن ضرورت وجودی آن نپردازیم.

از این روی، وی در این مقاله از سه جنبه به بررسی انتقادی توسعه ی پایدار گردشگری پرداخت:

  1. استفاده ی ابزاری از این مفهوم در تبلیغات و یا استفاده از آن بعنوان ابزاری برای مشروعیت بخشی به کنترل محوطه ها و یا مردم بومی.
  2. رابطه ی بین گفتمان های اصالت و پایداری
  3. نابرابری های ایجاد شده با نام توسعه ی پایدار بر دسترسی به محوطه های با ارزش.

در مورد بخش اول، کوهن اذعان دارد که پایداری در بحث گردشگری بحثی مبهم است. ولی علیرغم این ابهام، مفهومی خنثی نیز نیست، چراکه نمیتوان آن را جدا از محیط سیاسی-اجتماعی در نظر گرفت که در آن زاده شده و فعالیت میکند. او بیان دارد که این ابهام باعث سوء استفاده از مفهموم توسعه ی پایدار گردشگری میشود، بخصوص توسط کارآفرینان گردشگری و یا تورگردان ها. چراکه این مفهموم ویژگی های مطلوبی برای مشتریان به همراه دارد و ارزش تبلیغاتی بالای برای آنها دارد. همانطور که هر نوع طبیعت گردی در نواحی دور افتاده در کشورهای در حال توسعه را اکوتوریسم می نامند.

اما بحث مهم تر آن است که، مفهموم پایداری صرفا در ظاهر در موارد مدیریتی و حافظت از طبیعت استفاده میشود. درحالیکه کاربست های سیاسی-اجتماعی آن را نباید نادیده انگاشت: یعنی استفاده از مفهموم «توسعه ی پایدار» بعنوان ابزاری ایدئولوژیک. کوهن از مفاهیمی مانند «توسعه» و یا «محافظت» بعنوان ابزاری برای مشروعیت بخشی به فعالیت های توسعه دهندگان و یا محافظت کنندگان یاد میکند و متعقد است که «پایداری» نیز چنین خاصیتی را به صاحبان قدرت خواهد داد. چراکه این مسئولین میتوانند ضوبط مختلف پایداری را تعریف کنند، بخصوص در مناطق توریستی تازه احداث در کشورهای درحال توسعه؛ جایی که این افراد با نام توسعه ی پایدار کنترل محوطه های باارزش و جذاب را به دست میگیرند. صاحبان قدرت در بسیاری از مواقع ساکنین محلی را طوری به تصویر میکشند که اضافه هستند و یا به محیط زیست آسیب میرسانند و حتی قصد بیرون راندن آنها از مناطق خود را دارند. این در حالی است که درفرضیات توسعه ی پایدار، از منفعت رسانی به ساکنین محلی بعنوان یکی از عناصر مهم و ضروری یاد میشود. در پایان او بیان دارد که استفاده زشت و قبیحانه از مفهوم «پایداری» تاکنون مورد بررسی نظام مند.

در مورد بخش دوم، اصالت و پایداری، کوهن در وهله ی اول این سوال را ارائه میکند که آیا جستجو برای اصالت منجر به افزایش پایداری میشود و یا کاهش آن؟ سپس او دو اصل را به نقل از Hunter (1997) در مورد پایداری بیان میکند. اول اینکه هرچه گردشگری در منطقه ای کمتر توسعه یافته باشد، توسعه ی پایدار برای آن مهمتر است. فکر میکنم منظورش این است که سازگار کردن یک منقطه ی توسعه یافته با اصول پایداری سخته و بهتره که از همون خشت اول همه چی رو پایدار پیش ببریم. مورد دوم هم اینکه هرچه توسعه بخاطر اهمیت محیط زیست و فرهنگ منطقه صورت بگیرد، مطلوبیت کمتری دارد. کوهن همچنین انواع اصالت و ربط آنها با گردشگری پایدار را مختصرا توضیح میدهد :

مک کانل  (۱۹۷۶) اعتقاد دارد که افراد مدرن اصالت را در گذشته و سایر فرهنگ ها میبینند. بنابراین برای تجربه ی اصالت، به چنین مناطق بکر و اصیل ای سفر میکنند. این در حالیست که Hunter توسعه در این نواحی را مطلوب نمیداند. اما، مک کانل معتقد است که این مناطق برای توسعه بسیار مستعد هستند. نکته ی مهم آن است که این مناطق از نظر اقتصادی مورد توجه قرار میگیرند، و این نوعی تداخل بین توسعه و گردشگری پایدار است.

مک کانل معقتد بود رابطه ای یک به یک بین محوطه و جاذبه ها و اصالت وجود دارد، به عبارتی، برخی مکان ها اصالت دارند. بنابراین، برای تجربه ی اصالت، مردم به مشاهده ی این مکان ها میروند، مکان هایی مثل آبشار نیاگارا. اما بعد ها فهمیده شد که اصالت مفهومی است قابل مذاکره و در عمل مفهومی است که بطور اجتماعی ساخته میشود. یعنی، هرفرد با مشاهده ی یک محوطه تجربه ی منحصر به فردی از اصالت را کسب میکند. بعبارت دیگر، اصالت برای هرکس خاص است و از دید افراد مختلف، اصالت فرق دارد. پس بنابر این دسته، میتوان نتیجه گرفت که بناهای ساختگی هم ممکن است در طول زمان به اصالت دست پیدا کنند. طبق این نوع نگرش به اصالت (اصالت وجودی)، اصالت صرفا بخاطر مشاهده ی یک محوطه و جاذبه ایجاد نمیشود، اصالت چیزی است که در خود فرد شکل میگیرد

Selwyn )1976( میگوید اصالت روندی را طی کرده، روندی که از مدرن به سوی پست مدرن پیش میرود. در اصالت مدرن، مردم به دنبال مکان های واقعی و در عین حال خوب و باحال هستند. اما در جامعه ی پست مدرن، مردم حتی اصالت را در مکان های بازسازی شده و تقلبی که زیبا باشند و جذابیت بالایی داشته باشند نیز میبینند. با مقایسه ی این دو دیدگاه نسبت به اصالت، میفهمیم این دو در دو سوی یک پیوستار قرار دارند که در یک سو اصالت در مکان های کاملا طبیعی دیده میشود و در سوی دیگر مهم تجربه ی «بودن» و «خود» فرد است و فرار از روزمرگی است و نه طبیعی و اصیل بودن خود مکان.

حال با اگاهی از دیدگاه های مختلف از اصالت، کوهن نتیجه میگیرد که اصالت وجودی، از آنجایی که به دنبال منابع و جاذبه های عینی و طبیعی و خاصی نیست، میتواند به گردشگری پایدار کمک کند. چراکه مردم به هرجایی خواهند رفت که جذاب باشد و تجربه ی خوبی برای آنها به همراه بیاورد، و لزومی ندارد که به مکان های خاص بروند. مثلا ساخت دیزنی لند ها و یا پارک های موضوعی که آسیبی به اصول پایداری نمی رسانند. از این رو، آن مکان های طبیعی و اصیل و خاص کمتر مورد بازدید و آسیب قرار میگیرند. مثلا با ساخت کپی های خوب، موثق و با کیفیت، میتوان تقاضا را برای مشاهده ی اصل کاهش داد. البته عکس این ماجرا نیز ممکن است، بطوریکه مردم با مشاهده ی کپی، به مشتاق به مشاهده ی اصل نیز شوند.  اما در سوی دیگر پیوستار که تجربه ی عینی مطلوب بود: کوهن میپرسد آیا رسیدن برای رسیدن به پایداری باید دسترسی به مناطق و جاذبه های اصیل و بکر محدود شود؟ اگر چنین است، این امر متضاد با برابری و عدالت و مساوات است؛ مواردی که یکی از اصول گردشگری پایدار هستند. مشکلی که در ادامه به آن میپردازد.

در مورد برابری، او بیان میکند که یکی از راه هایی که در محوطه ها و جاذبه ها بکار گرفته میشود تا هم سود دهی داشته باشند و در عین حال پایداری خود را نیز حفظ کنن، کاهش تعداد بازدید کنندگان و صرفا جذب توریست های خاص و با قیمت بالا است. با اینکار بازدید کننده های کمتری به محیط می آیند و طبعا آسیب های کمتری هم به همراه خواهند داشت. از سوی دیگر، این قیمت ها آنقدری بالا هستند که علیرغم تعداد کم بازدید کننده، مخارج و سود حیاتی را حفظ کنند. نتیجه هم، ایجاد مکان های لوکس و تجملی در دل محوطه های دور در میان مردمی است که از همان محوطه های بومی خود محروم شده اند. همچنین، ماهیت لوکس و خاص بودن آنها باعث میشود تا افراد و خدمه خاص را از سایر نواحی به کار بگیرند. اگرچه، کارگزار ها سعی میکنند که مردم محلی را بکار بگیرند و به اشتغال محلی کمک کنند، ولی بنا به نیاز و نقاضای این محیط های لوکس، مجبور میشوند نیروی کار را از سایر نواحی جذب کنند، چراکه کاهش استانداردها و استفاده از فرصت های بومی ممکن است اعتراض استفاده کنندگان که مبالغ بالایی را پرداخته اند به دنبال داشته باشد، زیرا آنها در ازای این مبالغ انتظار خدمات بالایی هم دارند. علاوه بر نیروی کار، منابع هم باید تهیه شوند، چراکه تولیدات بومی کیفیت کافی برای بکارگیری در این مناطق را شاید نداشته باشند.

از این رو، میتوان دو نوع تبعیض را در حق افراد بومی مشاهده کرد: ۱. افراد بومی بعنوان مشارکت کنندگان  ۲. افراد بومی بعنوان استفاده کننده.

منابع مختلف به مورد اول پرداخته اند، ولی مورد دوم کمتر مورد توجه قرار گرفته است. این مورد بدین معنی است که از طریق رسیدن به تعادل و پایداری از راه ارائه تعرفه های بلا و جب مشتریان خاص، در واقع جلوی آن دسته از بازدیدکنندگان بالقوه ای را میگیریم که امکان پرداخت هزینه ها را ندارند. در بسیاری کشورهای در حال توسعه این تبعیض قیمتی نه تنها بازدیدکنندگان خارجی، بلکه افراد بومی را نیز محدود میکند  و این افراد نمیتوانند به منابع و جاذبه های محلی خود که بخشی از میراثشان محسوب میشود دسترسی داشته باشند.

اصل مقاله:

http://dx.doi.org/10.1080/09669580208667167

اولین دیدگاه را بنویسید