خداوند خداوندان اسرار

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم، یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

اخیراً‌ با پدیده عجیبی آشنا شدم. البته خیلی وقته آشنا بودم. پس بهتره بگم اخیراً‌ ارتباط عجیبی با این پدیده پیدا کردم و بسیار خوشحالم و چند روزی میشه که از اعماق وجودم باهاش لذت می برم. همایون شجریان!

در گذشته هم به موسیقی همایون گوش داده بودم و طرفدار چندتا از آهنگاش بودم. ولی به صورت خیلی اتفاقی یه آهنگی برخوردم که خیلی بیشتر از انتظاراتم به دلم نشست!

البته تو پرانتز وسط بگم که تغییر خیلی خوب و جالبه. نوجوان که بودم همش پیش خودم می گفتم این باباها آخه چطور سنتی گوش میدن؟ چیش قشنگه و فلان… اون موقع هاخیلی اهل موسیقی نبودم و اگه هم چیزی گوش میدادم همون امثال ابی و سیاوش بود. البته اگه. بعد ها و در اوج سبک رپ تو ایران، منم خوشم اومد و طرفدار شده بودم. و گوش می‌دادم. البته هنوزم گاهاً‌ بعضی‌ها رو گوش میدم و هنوزم لذت می‌برم. ولی کلاً‌ دیگه چیزی نیست که همیشه گوش بدم. در همین دوران نوجوانی شروع به گوش دادن موسیقی خارجی کردم. به خواننده های مختلفی گوش میدادم و از سبک های مختلف. البته همچنان، وقتی در مقیاس خیلی کمتر، به همون آهنگ ها گوش میدم. کم کم با محسن جان نامجو آشنا شدم و شد آنچه شد! فکر میکنم بعد از دورانی که با نامجو آشنا شدم دیگه هیچ موسیقی اونطور که باید به دلم ننشست که همیشه بخوام بهش گوش بدم. هر آهنگی هم اگه به دلم نشست، کوتاه مدت بود و دلم رو زد. اما نامجو شروع تغییر در سلایق موسیقایی من بود. دیگه آهنگ هایی رو ترجیح میدم که آروم‌تر باشن. شعرهاشون یکم بهتر باشن. ترجیحاً ساز داشته باشن و همش الکترونیکی نباشن و … خلاصه نامجو تغییرات زیادی در من ایجاد کرد.

کاور آلبوم خداوندان اسرار همایون شجریان و سهراب پورناظریخلاصه در  دوران پسانامجوییسم، الان چند روزیه که تماماً‌ از همایون شجریان لذت می‌برم. آلبوم «نه فرشته‌ام نه شیطان» که عالی بود و همیشه تحسین میکردمش. اما آلبوم «خداوندان اسرار» رو هم یجا دیده بودم و نمی‌دونم چرا اون موقع بهش گوش نداده بودم! نمی‌دونم ناراحت باشم که چرا زودتر با این آلبوم آشنا نشدم و مدت زمان بیشتری ازش لذت نبردم، یا اینکه خوشحال باشم که شاید در زمان مناسبی باهاش اشنا شدم و الان بیشتر قدرشو میدونم. به هرحال، همایونو هروقت گوش بدی تازس!

در واقع تمام این اتفاقات رو حاصل جرقه‌ای می‌دونم که نامجو در من زد و این جرقه دیگه داره تبدیل به آتیش کامل و سوزانی میشه. الان به درجه ای رسیدم که از شنیدم صدای سازهای ایرانی به شدت لذت می‌برم و ایشالا به زودی هم دوست و قصد دارم سراغ یادگیری یکیشون برم و به این همه احساسی که نسبت به یادگیریشون دارم بی اعتنا نباشم.

حالا دیگه به جواب سوالی که اول متن در مورد سلیقه موسیقایی عموم پدرامون داشتم می‌رسم. زمان جواب خیلی از سوالات رو خودش میده. شاید هم یه ژن موسیقی سنتی ایرانی تو وجود همه ماها باشه که با بالا رفتن سن اثرات خودشو بیشتر نشون میده!

پی‌نوشت خیلی مهم: ما از اوناش نیستیم که کل یه البوم رو به اسم خانواننده رو جلدش بشناسیم. فکر نکنم این آلبوم بی آقای سهرا پورناظری اینطور میشد. اصلاً شاید هم همایون شجریان بدون سهراب پور ناظری برای من اینقدر عزیز نمی‌شد. چون همکاری‌های این دو هنرمند رو بیشتر از کارهای دیگشون دوست دارم. امیدوارم همکاری‌هاشون مداوم باشه و کارهای بیشتری ازشون گوش بدم.

پی‌نوشت دوم: همیشه میخواستم اولین کنسرتی که تو زندگیم میرم واسه نامجو باشه. چون خیلی از خواننده ها واسن چنین ارزشی نداشتن که بخوام اجراشونو هم ببینم. ولی حتماً اولین کنسرتی که از همایون شجریان ببینم رو شرکت میکنم! و بی صبرانه منتظرم که یه کنسرتی بزاره.

اولین دیدگاه را بنویسید