گربه ی نیمه جان زندگی

آقا ما از قدیم برای مواقعی که طرف برای انجام کاری دو دل بود یه گفته ای داشتیم که ظاهرا خیلی گنگ به نظر میرسه: “یا میشه؛ یا نمیشه. اگه انجام بدی شاید بشه (شاید هم نشه)، اما اگه ندی کلا نمیشه.” این تئوری رو خیلی بکار گرفتیم و بعضی وقت ها جواب داد، بعضی وقت ها هم نتیجه باب میل نبود! :دی اما خب از دید منطقی، اگه میخوای به هدف برسی باید قدم برداری.

جدا از این مسئله. یه سریالی میدیدم، چندبار دیدم توش از اصطلاح “گربه ی شرودینگر” استفاده میکردن. در حین سریال مفهموم کلی که پشت این اصطلاح بود رو فهمیده بودم، اما کنجکاو شدم یکم درباره اش بخونم که جزئیات بیشتری دستگیرم بشه. اما مشکل اینجا بود برخلاف ظاهر فلسفیش، اصطلاحی هستش که در شاخه فیزیک کوانتوم توسط اروین شرودینگر فیزیکدان اتریشی بیان شده. طبق معمول از زحمت  وبلاگ نویس های دیگه کمکی میگیرم (منبع):

اروین شرودینگر یکی از معماران نظریه کوانتوم، که به همان اندازه از این وضع آشفته بود، تجربه خیالی ساده ای را طرح کرد تا بیهودگی یکی از این استلزامات را نشان دهد.

[blockquote text=’گربه ی شرودینگر‘ text_color=” title_tag=” width=” line_height=’undefined’ background_color=” border_color=” show_quote_icon=’yes’ quote_icon_color=” quote_icon_size=”]

 

او اتاقی دربسته یا جعبه ای را تصور کرد که گربه ای زنده درون آن قرار دارد و نیز حاوی «وسیله ای جهنمی» شامل یک شیشه سیانور و مقدار کمی ماده رادیواکتیو است. این مقدار ماده رادیواکتیو آن قدر کم است که در طول یک ساعت ممکن است یکی از اتم های ماده رادیواکتیو متلاشی شود، اما با احتمالی مشابه ممکن است هیچ کدام از اتم ها دچار تلاشی نشود. اگر اتم رادیواکتیو تجزیه شود پرتوهای حاصل یک شمارشگر گایگر را به کار می اندازد و از طریق یک رله چکش کوچکی را فعال می کند که شیشه سیانور را می شکند و باعث مرگ گربه می شود.

خلاصه تر اینکه، همیشه در موقعیت هایی قرار میگیریم که پنجاه پنجاه هستند و با اطمینان کامل نمیشه نظری داد. شاید تحلیل و منطق مارو تا جایی برسونه، اما  نتیجه ی قاطعانه ی نهایی رو باید بعد از تجربه ی اون عمل بدست بیاریم. مثل همین مثال گربه ، فیزیک کوانتوم با تمام قدرتش نمیتونه پیش بینی درستی از این رخداد انجام بده و تنها راه اطمینان از نظر شرودینگر اینه که در جعبه رو باز کنیم و وضعیت گربه رو ببینیم.

من خودم خیلی با این جناب شرودینگر موافقم. اگر صحنه های زندگی رو مثل اون جعبه بدونیم. خیلی وقت ها کافیه زودتر فقط بریم در جعبه رو باز کنیم و ببینیم چی میشه. دوباره به زبون خودمون:

یا میشه؛ یا نمیشه. اگه انجام بدی شاید بشه (شاید هم نشه)، اما اگه ندی کلا نمیشه. {تفصیر شرودینگریش: گربه یا زندس یا مرده؛ اگه جعبه رو باز کنی، شاید زنده بگیریش، اما اگر باز نکنی دیگه حتما میمیره}

حالا هم بریم جعبه هاتونو باز کنین ببینین توش چه خبره 😉

پ.ن۱: البته جدا از کمکی که این وبلاگ به درک بیشترم از مسئله ی گربه ی شرودینگر داشت، واقعا وبلاگ جالبی به نظر میاد. وبلاگ یه استاد دانشگاهی بوده که از خاطراتی از کلاس های درسی اش و خودش مینوسه. همینطور که در عنوان وبلاگش بیان کرده: خاطرات استاد فیزیک. [qbutton size=”” style=”” text=”برای ورود کلیک کنید” icon_pack=”font_elegant” fa_icon=”” fe_icon=”” icon_color=”” link=”http://vahdaneh.persianblog.ir/” target=”_blank” color=”” hover_color=”” border_color=”” hover_border_color=”” background_color=”” hover_background_color=”” font_style=”” font_weight=”” text_align=”” margin=””]

۳ نظر

دیدگاهی بنویسید