یادمه ابتدایی که بودم هفته ی معلم رو جدی میگرفتیم. یه کادو واسه معلم میگرفتیم و با کلی ذوق و شوق به معلم میدادیم. دوران راهنمایی رو خیلی شک دارم، اگر هم هدیه ای میدادم، مطمئنا فقط به معلم های مورد علاقه ام بود و هدیه هم فراتر از یک سالنامه نبوده.
اما امسال خیلی متفاوت بود. هفته ی معلم و روز مرد تقارن پیدا کرده بودند. خب برای روز مرد که هدیه ناقابلی برای پدرمون گرفتیم و بهش دادیم. از قضا عروس خانواده ما هم به نوعی معلم هستش؛ هدیه ای هم به اون داده شد. اما … من بیچاره هم که تدریس میکنم رو همه فراموش کرده بودن :'( شکر خدا این فراموشی خیلی طول نکشید و مابین اهدا هدایا به خودشون اومدن که منو از قلم انداخته بودند. خلاصه اینکه نقدا از خجالت ما در اومدن (بهترین شیوه ی هدیه دهی ممکن). قیافه ی من وسط رد و بدل کردم هدیا ها 😛 ==> 🙂 ==> :-$ ==> 😐
این از داستان هدیه ی هفته ی معلم در خانواده. و اما بخش جالبتر ماجرا هدیه ی مذکور در آموزشگاه بود. دانش آموزهای من عموما ابتدایی، و چندتا هم راهنمایی هستن. دانش آموزهای این سن و سال هم همونطور که گفتم هفته ی معلم فعال تری نسبت به بقیه دارن و چندتایی از دانش آموزها هم مارو بدجور خجالت زده کردن.
دیگه هفته معلم تموم بود که آموزشگاه گفت یه دورهمی با معلم ها و کارکنان در نظر گرفته و پنجشنبه شب شام همه دعوتیم. نشست خودمونی تر (هرچند اندک) با افرادی که رابطه ی کاری داریم بسیار لذت بخش تر بود، بقول اون نویسنده هه، مفرح جان.
در کل، بعنوان اولین سال تدریس و اولین تجربه ی هفته ی معلم بعنوان مدرس، جالب بود. یکم حس بهتری به تدریس پیدا کردم.
این هم تصاویر کادو های دریافت شده … ممنون از اهداکنندگان عزیز xo xo – واسه دیدن عکس ها تو سایز بزرگتر روشون کلیک کنید
[layerslider id=”2″]
۲ نظر
sahar
باز جا داره بگم بدبخت اونایی که معلم شونی 🙁
من از همون ابتدایی هر سال روز معلم دلم میخواست جای معلممون باشم. امسال خوب بووود ^_^
صدرا
خیلی خوبه. حالا بیا هرچی کادو گرفتی نصف نصف ^_^