چندین ماهه میخواستم این رو بنویسم. همش یا یادم میرفت، و یا تنلیم میشد. اما امشب خوابم نمیاد، حوصلهام هم سر رفته و اصلاً نمیدونم چیکار کنم. خیلی تلاش کردم چیزی بنویسم، اما چیزی به ذهنم نمیرسید. آخر مجدداً یاد این قضیه افتادم.
این عادات ما خیلی جالبن. خیلی کارها رو بنا به عادت همینطور خودکار انجام میدیم، بدون نتیجه و یا نیاز خاصی. خیلی کارها هم تا زمانی که عادت نشدن سختن، ولی بعد که عادت کردی راحت و جذاب میشن، نمونه اش همین درس خوندن. همیشه روزهای اول فرجه های امتحانی مشکل تمرکز و حوصله دارم. اما روزهای آخر از درس خوندن لذت میبرم و پیش خودم میگم بعد امتحان هم حتماً این رویه رو حفظ کنم.
یه عادت جالبی که متوجهش شدم و انگیزه اصلی نوشتن این مطلب رو ماهها پیش تو ذهنم زد، این بود که وقتی خونه هستم، شبها قبل خواب همیشه یه لیوان آب میخورم. اما خب عموماً تو تاریکی میرم آشپزخونه، کور کوری لیوان آب رو پر میکنم و فقط از صدای پر شدن لیوان تشخیص میدم که پر شده یا هنوز جا داره. بعد لیوان اول رو میخورم، لیوان دوم هم نصفه پر میکنم، چند قلوپ ازش میخورم و اضافی رو میریزم تو سینک. این رویه هرررشب تکرار میشه. لیوان اول که طبیعیه، اما این نصفه پر کردن لیوان دوم و یکم از روش خوردن و مابقی رو خالی کردن تبدیل به عادت شده که ناخودآگاه همش انجام میدم. خیلی وقتها هم دقیقاً وقتی انجامش دادم خودم متوجه میشم و تعجب میکنم.
خلاصه اینکه این عادتهای ما خییلی باحالن. خیلی کنجکاوم که مثلاْ بدونم این عادتی که باالا گفتم چی شد شکل گرفته و از کجا شروع شده. در کل حتماْ عادات زیادی داریم که خودمون ازشون آگاه نیستیم ولی کشفشون میتونه جذاب باشه.
پ.ن: ارکین؛ …. …..! میدونم کدوم عادتمو میخوای یادآوری کنی 😐 عادتی که رابطه تنگاتنگی با خِرشی داره! :))