چند شب پیش داشتم مجدداً فیلم دیکتاتور (۲۰۱۲) رو میدیدم. یه تیکه جالبی داشت که خلاصه میگم. [خطر لو رفتن داستان فیلم] این حاکم دیکتاتور فیلم دستور قتل یکی از دانشمندان هستهای رو بخاطر مسئلهای کاملاً مسخره صادر میکنه. ولی از اونجایی که خیلی راحت دستور قتل همه رو میداده، اطرافیانش هیچکدوم از اونها رو نمیکشتند و فقط از کشور فراریشون میدادن تا ایشون فکر کنه طرف مرده. خلاصه تو کش و قوس داستان این حاکم حکومتش رو از است میده و در جستجوی باز پس گرفتن اون هستش و طی همین ماجرا، مجدداً این دانشمند هستهای رو میبینه. دانشمند میگه کمکت میکنم، ولی به شرطی که وقتی حکومت رو پس گرفتی، مجدداً منو به شغلم برگردونی تا بتونم پروژه ساخت بمب اتم رو تموم کنم … در آخر داستان این آقای دیکتاتور در آخرین لحظه خودشو به جای مناسب میرسونه و قانون اساسی جدیدی که برای کشورش تدوین کرده بودن (تا دموکراسی بشه) رو جلوی چشم سران کشورهای دیگه پاره میکنه و میگه که کشورش دیکتاتوری باقی خواهد موند. همون لحظه اون دانشمند هستهای رو نشون میده که کلی خوشحاله و تو پوست خودش نمیگنجه.
دیدن این تصویر باعث شد پیش خودم اون لحظه به طنز ماجرا بخندم که همه از آزادی و استقلال خوشحال میشن، اما اینجا برعکس رو داره نشون میده که طرف از زیرسلطه بودن خوشحال شده. یهو الان این قضیه با چندتا قضیه دیگه که تو ذهنم بود لینک شدن و این ایده رو شکل داد که واقعاً گاهی دیکتاتوری هم میتونه خوب باشه.
چند وقت پیش جایی خونده بودم (نمیدونم کجا) که نفس دموکراسی گاهی زیرسوال میره. واقعاً همه جا رای عموم خوب نیست و نتیجه مطلوبی به همراه نمیاره. چراکه مردم متشکل از عوام هستن و خواص، که خب بخش عوام خیلی گستره و چشمگیرتر هستش. چندتا مثال الان تو ذهنم بود، حوصله ندارم بیشتر برگردم.
- چند ساعت بعد از اینکه مردم انگلیس به خروج کشورشون از اتحادیه اروپا رای دادن و نتایج اعلام شد. گوگل اعلام کرد که سرچ برتر مردم تو اون ساعات این بوده که “what is the EU” -اتحادیه اروپا چیست- ؟ یعنی یه سری رفتن رای دادن که از اتحادیه خارج شن، بدون اینکه اصلاً بدونن اتحادیه اروپا چی هست. کافیه تو گوگل سرچ کنین the Britain top google search after Brexit.(یا جستارهای دیگه با مفهوم مشابه) و نتایج رو ببینین.
- سال ۱۳۸۴ تو همین کشور خودمون این همه آدم اومدن به محمود رای دادن. و باز طنزتر اینکه یه سری دیگه مجدداً سال ۸۸ هم بهش رای دادن.
- یادمه تو برنامه خندوانه مسابقه بود که هرهفته ۲تا کمدین رو میاوردن که یه اجرایی کنن و بعداً مردم رای بدن که کدوم بهتر بود تا بره مرحله بعد. یکی از قسمتها علیرضاخمسه و جواد رضویان به هم خورده بودن. علیرضا خمسه کلی شعر آماده کرده بود، خر آورده بود تو استودیو، یه لباس سنتی از یکی از موزهها قرض گرفته بود (اگه اشتباه نکنم). حالا بعدش جواد رضویان اومد و فقط عذرخواهی کرد که وقت نکردم چیزی آماده کنم، ببخشید، و رفت. حالا نمیدونم چرا عوامل خندوانه اینکارو انصراف حساب نکردن و همچنان نظرسنجی رو ادامه دادن. اما خب بخش طنز ماجرا اینه که جواد رضویان با کلی اختلاف برنده نظرسنجی شد!
- همین ترم پیش یه استادی داشتیم که از هر نظر خیلی ناجور بود و همه ازش شاکی بودن. آخر هم ترم هم حتماً باید تو ارزشیابی اساتید شرکت کرد و بهشون نمره داد. خلاصه اینکه یکی از بچهها که با مدیر گروه صحبت کرد و اعتراض دانشجوها نسبت به این استاد رو منتقل میکرد، در جواب شنیده که تنها ابزاری قانونی ما همین ارزشیابیها هست. و نکته اینجاست که، درحالیکه تقریباً همه دانشجوها از وضع شاکی بودن، مدیرگروه گفت که تو ارزشیانی پسررها نمره پایینی دادن به استاد، ولی دخترها نمره عالی دادن. حالا کاری به قضیه پسر/دختری ماجرا ندارم، چون عکس قضیه هم ممکنه اتفاق بیوفته.
خیلی مثالهای دیگری هم میشه استفاده کرد. کافیه یکم به وقایعی که گذشته فکر کنیم… همه اینها باعث میشن که فکر کنم دموکراسی هم واقعاً خوب نیست و گاهاً همین دیکتاتوری با تمام جلوه خشک، ترسناک و دوستنداشتنیش میتونه نتایج بهتری به همراه بیاره.
پینوشت: آهنگ فیلم دیکتاتور رو دوس داشتم! باحاله. از اینجا دانلود کنین