«نمیدانم از چه میخواهم حرف بزنم. صداهای مزاحم دور و بر، زیاد است. هیچ زمانی بالاتر از دل شب نیست و هیچ حسی مبهمتر از دلتنگی. سکوت ورای همه حرفهاست. سکوت را جدا از بررسی روانشناختی، ادبی، فلسفی، احساسی و غیره، باید عاشقانه فقط دوست داشت. چراکه سکوت، خود بیانکنندهی وجود خود است. یعنی هرچیز، از وجود خود میگوید. اما سکوت این را نمیگوید.»
خیلی جاها از اهمیت سکوت نوشته و یا گفتهاند. خیلی حرفها زده شده و طبعاً زده خواهد شد. اما مورد بالا آخرین متنی بود که این مورد خوانده بودم.
از مهمترین مزایای سکوت میتوان از همان ایجاد احساس آرامش نام برد. آرامش هم حس خوبیست. البته آرامش رو سکوت رو هم میشه به خودی خود دوست داشت، و هم میشه اونها رو بهعنوان ابزاری برای رسیدن به سایر چیزها دوست داشت. خود سکوت و آرامش حاصل از اون لذت بخش هست. تجربه نشستن در ویلایی در دل طبیعت و نوشیدن چای آنقدر لذتبخش است که حتی تصور اون هم حس خوبی به ما میده. اما من الان دارم به اون کارکرد دوم سکوت فکر میکنم و بنظرم این مورد خیلی مهمتره. از قدیم برخی عزلت میگزیدن تا به شکوفایی برسن. البته با نگاه سطحی بین من، این عزلت گرایی دلیلش میتونه فرار از عوامل اخلالگر باشه. این عوامل میتونن مردم باشن، خانواده و یا هرچیز دیگری که توجه انسان را به خودش جلب کنه.
وقتی آدم آرامش ذهنی داشته باشه، میتونه از این آرامش استفاده کنه و در عرصههای مختلف رشد کنه. بنظر من یکی از عوامل پسرفت نسل امروزی همین تعدد عوامل مخل آرامش ذهنی است. جهانی شدن و پیشرفت تکنولوژی باعث شدن که این عصر را عصر ارتباطات بخوانیم. ارتباطات میتونند سازنده باشند، ولی قدرت تخریبی زیادی هم دارند. بهعنوان مثال، همین شبکههای اجتماعی و برنامههای پیامرسان که ارتباطات انسانی رو تا حد بسیار چشمگیری تسهیل کردن، اما واقعاً میشه گفت آرامش رو هم از ما گرفتند. من جامعهشناس نیستم، ولی مشخصاً حس میکنم که این نوع ارتباطات تاثیرات منفی زیادی در جامعه گذاشته، تا جایی که تشویق و اعتراض و همه چیز تبدیل به چند کلیک شده و البته سرکوبی اونها هم به همین راحتی با چند کلیک میتونه انجام بشه.
شخصیتر مثال میزنم، طی چند ماه و حتی یکسال اخیر هیچ برونداد مفید درسی، اجتماعی، علمی، فرهنگی، ورزشی و یا هرچیز دیگری از خودم ندیدم. مسئله از اونجا شروع شد که دیگه سراشیبی پایان کارشناسی ارشد رو دارم حس میکنم ولی هیچ پیشرفت علمی در خودم ندیدم. سعی کردم با خودم روراست باشم و این مسئله رو علتیابی کنم. گفتن تنها دلیل که اغراق آمیز است، ولی بزرگترین دلیل کمآوردن وقت و انرژی، همین پیامرسان تلگرام بوده و هست. کاری با بقیه ندارم، ولی شخصاً ۹۵% استفادهام از این برنامه بیهوده و غیرضروری است. صحبتهای الکی، بیدلیل، شوخیهای تکراری، خوندن جوک، دیدن عکس، خوندن اخبار (این مفیدشه)… همه اینها میتونن نباشن و هیچی اتفاقی هم نیوفته.
تلگرام مصداق بارز همان عوامل مخل آرامشی است که بالاتر گفتم. من اگر بخوام برای مثالل روی طرح تحقیقی پایاننامهام فکر کنم، نیاز دارم تا روی اون تمرکز بشم و در ذهن خودم مرحله به مرحله بررسیاش کنم. نه اینکه ۱ دقیقه فکر کنم، یهو ۲ دقیقه چت کنم و مجدداً یک دقیقه فکر، سی ثانیه چت و الی آخر! ذهن ما آرامش نداره، ذهن ما بیمار شده. ما بیمارگونه دنبال خوشگذرانی هستیم. بیمارگونه بیمسئولیتی رو برمیگزینیم و از مسئولیت گریزانیم. اگر میخوام متنی رو ترجمه کنم، نمیشه وسط جمله یهو یه پیام تلگرام بیاد و تمام تمرکز ذهنیم رو به هم بریزه.
خلاصه اینکه، این عوامل متخلف که حالا تلگرام یکی از مصادیق اونه، باعث میشن سکوت بهم بخوره. وقتی سکوت بهم بخوره، آرامش هم نخواهیم داشت و این عدم آرامش هم باعث میشه نتونیم تمرکز و پیشرفت فکری داشته باشیم. پس من نیاز به سکوت دارم، تا از ارامش حاصل از این سکوت رو در راستا اهداف خودم بکار بگیرم که فعلاً طبعاً باید تحصیلی باشن. پس در همین راستا، از امشب تلگرام رو از لپتاپام پاک میکنم تا از این بیشتر برام مزاحمت ایجاد نکنه و بتونم به باقی زندگیم برسم.
۲ نظر
sahar
موفق و پیروز باشی 🙂
صدرا
نفس شما پایدار باد!