۱۶خرداد روز خوبی نبود. همش هم بهخاطر این بود که ۱۴و۱۵ خرداد بجا مرقد امام رفتیم شمال. آه امام گرفت منو .
همین که مجبور بودم بعد از ۲ روز کم خوابی باز هم ۷ صبح بیدار بشم، خودش یه فاجعه بود و میتونست بدترین اتفاق روز باشه. اما داستان همینجا تموم نشد.
سرصبح قضیه تو ذهنم خیلی ساده و از این قرار بود که فقط باید ۴-۵ صفحه پرینت بگیرم، بدم استاد راهنما امضاشون کنه. بعد اونوقت اونها رو بزارم توی پروپوزالم و تمام. ولی خب وقتی رفتم پیش استاد گفت باقی صفحات کو؟ منم گفتم تو کیفمه اونها که از قبل بودن نیازی به تغییر نداشتن، ایشون هم گفت اوکی. ولی با این حال من تو کیفم دنبالش میگشتم، ولی نبود! (۱)
یهو استاد گفت شهر رو کردی یزد؟ مگه تهران نبود؟ گفتم «نه تهرانه. این چیز شد، مم …» گفت «اها کپی پیست کردی؟ خب بخونش دیگه اینو الان من نمیدیدم خلی ضایع بود. حواستو جمع کن خب». :| (۲)
از دیشب جدا از تغییری که با استاد سرش توافق کرده بودیم، یه ایده دیگه هم داشتم و میخواستم استاد رو راضی کنم که این ایده رو قبول کنه. واسه همین با خوشخیالی، اوت تغییر رو هم انجام دادم و اونو هم پرینت گرفتم که اگه قبول کرد، همونجا داغ داغ بهش بگم خب پس اینو امضاء کن. ولی وقتی امروز مطرحش کردم، گفت نه اصن راه نداره ولش کن. منم گفتم قبول. بعد استاد برگه رو امضاء کرد و اومدم بیرون. دیدم هییی وای من! اون برگه رو اشتباهی دادم بهش امضاء کرده! برگشتم گفتم اشتباه دادم برگه رو امضاء کردین. نگاه کرد گفت این ادیت رو کی انجام داده بودی مگه؟؟ گفتم نه این قدیمیه از قبل بود 🙁 ولی خب حتماً فهمیده. (۳)
خلاصه که وقتی اومدم بیرون بین اون همه کاغذ تو کیفم گشتم. اما پروزپوال نبود که نبود. مجدداْ پرینتش گرفتم و بردم آموزش. اونم گفت اون نسخهای که اصلاحیه شورا تحصیلات تکمیلی روش نوشته شده بود (همونی که همراهم نبود) هم باید تحویل بدی. گفتم خب همراهم نیست، که گفت راه نداره و حتما باید بیاریش. (۴)
برگشتم خوابگاه. البته نه به صورت عادی. دیدم کمتر از ۵ دقیقه دیگه سرویس حرکت میکنه. کل مسیر رو دوییدم. (۵) آخرین لحظه به سرویس رسیدم و اومدم خوابگاه. هرچی گشتم، خبری از پروپوزال نبود که نبود! (۶)
اخر به ذهنم رسید که خب برم از نسخهی قبلی پروپوزال یه پرینت دیگه بگیرم. مجددا از استاد راهنما و مشاور و مدیرگروه امضاء بگیرم، بعد ببرمش پیش یه استادی که عضو شورا هست، بهش بگم که قضیه از این قراره و اصلاحات رو مجدد اصلاحات رو واسم روی برگه بنویسین و امضاء کنین که آموزش کارمو راه بندازه (از صفحهای که اصلاحات روش نوشته شده بوده عکس داشتم).
برگشتم دانشگاه. اومدم پرینت بگیرم نسخه قدیمی رو، دیدم تو همین نیم ساعتی که خوابگاه بودم فلش رو جا گذاشتم (۷). فایل رو ریختم تو گوشی که با تلگرام برای انتشاراتی بفرستمش. اما وقتی دانلود کرد فایل رو نگاه کردم؛ اشتباه فرستاده بودم (۸). خلاصه پرینت گرفتم و خواستم از استادها امضاء بگیرم که هیچکدوم دفترشون نبودن (۹). یکم منتظر بودم و بالاخره یکیشون اومد و خودش هم از طرف اون یکی امضاء زد. حالا اومدم برم پیش اون یکی استاد که عضو شورا هست، ایشون امروز نبود! صبر، صبر، صبر، نیومد! امروز اصن جلسه شورا داشتن و حتماً باید میومد دانشگاه، ولی نیومد! تماس هم گرفتم و در دسترس نبود (۱۰)!
البته از این میگذریم که راننده سرویس اومد بهمون گفت «دانشجو ارشد هم هستین دیگه؟؟ گفتم برین تو ماشین سفید بشینین. این کِرِم هست! یعنی الان پاشین برین تو اون یکی :|»
ولی نکته جالب این بود که واقعا گم شد پروپزوال! هیچ ایدهای ندارم که چرا و چطور؟ تو دانشگاه گشتم، از نگهبانی پرسیدم که کسی چیزی نیاورد؟ هیچ خبری نبود. فقط امیدوارم این قضیه پروپوزال تموم شه فردا!