چند روزی هست که خیلی حساس شدم. اگرچه در طول روز شاید عادی بهنظر برسم، اما انگار آستانه تحملم همیشه پره. این چند روز واکنشهایی داشتم که ازم واقعاً بعید بودن. چند شب که واقعاً کلافه بودم و بیقرار. نمیدونستم چمه و چی میخوام. از درون میخواستم منفجر شم. یاد اون جمله میوفتادم که یجا خونده بودم «خدایا مرا بکش. خدایا مرا به صبح مرسان. هیچگاه تاکنون از این حرف پشیمان نبودهام…». البته وقتی به مرگ فکر میکنم، حداقل تو ذهنم همیشه آمادهام و حاضرم همین الان همهچیز تموم شه. حالا کاری با مرگ ندارم. کارم با اون بیحوصلگی و کلافگی بود، یعنی هست.
یه دلیلش شاید اینهکه برخلاف تابستون گذشته که فقط کلی برنامه تو ذهنم داشتم و هیچکدوم تا هیچاندازهای عملی نشدن،این تابستون بازم کلی برنامه دارم و دارم سعی میکنن عملی بشن. برنامههای رنگارنگ و از حیطه و تخصصهای مختلف! خدا به خیر کنه 🙂
و اما مورد دومی که آزارم میده. اطرافیان هستن. البته در مقیاس و محیط کلان، نه دوستان و خانواده. بارزترین مثال هم اخبار هستش. کافیه چند دقیقه اخبار رو ببینم که عصبی بشم. اخبار ایران بهصورت یهطرفه دارن غرب رو میکوبن. اخبار غرب هم یهطرفه ایران رو میکوبن. مثلاً تو مملکی که واسه ۵ سال دیگه نه تکلیف آب توش مشخصه و نه هوا، یه بیکار که جای گرم نشسته هی برنامه میزاره در مورد آزادی حجاب زنان تو ایران. بهشخصه آزادی حجاب تو ایران رو یکی از پایینترین اولویتهای اصلاح میدونم. در حال حاضر هم بهصورت کلی مخالف این آزادی هستم. چون با وضعی که میبینم، ما همگی آماده این آزادی نیستیم و بهنظر من نتیجهای جز ابتذال بههمراه نمیاره. حالا این همه فشار به ایران میارن. ولی برفرض تو همین مسئله حجاب و حقوق زنان هیچکی کاری با کشوری مثل عربستان نداره!
از داخل هم مثلاً از یه طرف میگن مشکل آب تو کشور جزو موضوعات امنیتی دیگه محسوب میشه،چون نزاع برای آب تو بعضی شهرها و استانها شروع شده. البته این مسئله از چن سال گذشته هم پیشبینی میشد. اما حالا تو مجلس دارن رو قانون مربوط به حیوانات خانگی کار میکن و یادم نمیاد اقدامی اساسی در مورد این بحران آب شده باشه!! مثالها خیلی خیلی زیادن هستن، ولی حوصله فکر کردن بهشون حتی برای نوشتن و مثال آوردن هم ندارم.
سیاست شبیه یه شوخی شده. یه شوخی خیلی بیمزه و لوس و مسخره. که دیگه هیچ جذابیتی نداره. سیاستمدارها هم شبیه طنزپردازهای مبتذلی شدن که دیگه نمیتونن مردم رو بخندونن و بیشتر فقط اعصابشون رو خورد میکنن. البته مردم هم بهنظرم اونقدر احمق هستن که این انسانهای طناز هر سازی واسشون بزنن بازم باهاش برقصن. اینکه فکر کنم لزوماً من درست میگم و من عاقلم و باقی افراد احمق خیلی مسخرهست. اما واقعاً حس میکنم حماقت جهانی بهحدی بحرانی رسیده. تو کشور شماره یک جهان که ۸ سال به احمدی نژاد ما خندیدن و آدم حسابش نکردن، یهو یه موجودی مثل ترامپ میشه رئیس جمهور. حالا ما جهان سوم بودیم، شما دیگه چرا؟ انگلیس چرا یهو ۵۱درصد رای به خروج از اتحادیه اروپا میده؟ اصن سیاست پیچیدهست. چند روز پیش یه فیلمی میدیدم که نه اکشن بود، نه دارم،نه داستان خاصی داشت و نه هیچچیز دیگهای. بعد انقدر بهش امتیاز بالایی داده بودن، اومده بود بین ۲۵۰ فیلم برتر IMDB! ینی اونجا بود که واقعاً از همه ناامید شدم. حالا دلیل این نمرات بالا چی بود؟ اینکه این فیلم ادامهی داستان یه فیلم قدیمی بود که شخصیت جذابی داشت. ینی برفرض اربابحلقههای ۱ و ۲ و ۳ رو که من عاشقشم، بیان شمارهی ۴ رو هم ازش بسازن ولی گند بزنن. ولی من باز هم بهخاطر اینکه طرفدار ۳ شمارهی اول بودم، به این نمرهی بالا بدم.
خلاصه تمامی اینها و حالات روحی خودم باعث شده که تصمیم بگیرم مدتی خودمو از این شلوغ پلوغی دنیا دور کنم. نمیدونم کجا از قول یکی خونده بودم که طرف میخواد take a social media break. منم طی یه تصمیم انقلابی تلگرام رو از گوشی و لپتاپم پاک کردم و الان ۲-۳ روزه که آرامش رو تجربه میکنم و از نظر رسیدن به کارای زورمرهام جلوتر افتادم و موفقتر هستم. درسته که دوست دارم برگردم و با دوستام مجدداً بیشتر در ارتباط باشم و خوش باشم، ولی یه حسی از درونم میگه مقاومت کن. البته یه بخشیش هم بهخاطر اینه که کلاً انگیزهام برای انجام کارهای سخت و دشوار خیلی بیشتره.
حالا کاری با درستی و نادرستی تمامی چیزهایی که نوشتم و یا تصمیمهایی که گرفتم ندارم. هرکس به راه خویش …
۲ نظر
محمد محرابی
صدرا جان سلام. بدون شک من و خیلی از جوانان دیگه هم دغدغه هایی مشابه شمارو داریم تجربه می کنیم… نمی دونم چی کار میشه کرد…حتی نمی دونم چی بگم! فقط میشه صبر کرد…من هم مثه شما دو هفته ای میشه که تلگرام و البته اینستاگراممو پاک کردمو دلیلی برای نصب دوبارشون نمی بینم، همونطور که دلیل پاک کردنشون رو هم درست نفهمیدم! به هرحال من هم این حس کلافگیو با کیفیت های مختلف دارم تجربه می کنم…
صدرا
عجب تشابهی! واقعاً اون جملهای که گفتی «…همونطور که دلیل پاک کردنشون رو هم درست نفهمیدم!» خیلی خوب بود.
بههرحال امیدوارم مشکلات جوانان تو سن ما هم هرچی زودتر حل بشه و یا حداقل تکلیفمون مشخص باشه و بدونیم برناممون تو زندگی به چه صورت خواهد بود.