کار عار است

همی گفتم گویم بارها، «امان از روزمرگی!».

اول؛ بنده فرد زندگی روزمره نیستم و در هیچ چهارچوبی نمی‌خوام محدود باشم و بگنجم. با اینکه برای یه مدت طولانی زندگیم کاملاً روزمره باشه و هیچ‌کار خاصی انجام ندم و هر روز عین دیروز بگذره مشکلی ندارم. اما نمی‌خوام و تمی‌تونم مجبور باشم که طور خاصی زندگی کنم. یعنی شاید کل روز بخوابم، ولی حداقل خیالم راحته که اگه بخوام برم بیرون، می‌تونم و اختیارم دست خودمه. ولی اینکه کل روز طوری بگذره که برای سایر تصمیمات من محدودیت ایجاد کنه. و این مشکلی هست که من با کار کردنِ تمام وقت دارم.

بیشتر از اینکه حجم کار و زمان کار و مکانش منو اذیت کنه، این محدودیت منو اذیت میکنه. الان ۲ هفته میشه که به‌معنای واقعی کلمه تمام وقت سرکارم و تو این مدت هیچی از زندگی شخصیم نفهمیدم. واقعاً‌ تو خودم نمی‌بینم که سالیان سال و برای مدت طولانی اینطور زندگی کنم.

پس به همین سادگی هر نوع کسب‌وکار مربوط به مغازه‌داری و فروشندگی از اولویت‌های من خط می‌خورن. چون به شدت منو محدود می‌کنن و هرچقدر هم که درآمد خوبی داشته باشن، از انجامشون خوشحال نیستم.

نکته دوم اینکه، من اصلاً فروشنده خوبی نیستم، چون دروغگو خوبی نیستم. و شاید هم چون آدم دلسوزی هستم. بعضی وقت‌ها یه خریدار آماده‌ی خرید هستش و منتظره یه دروغ خوشگل بهش بگی که از تصمیمش مطمئن بشه و با خیال راحت خریدو انجام بده، ولی خب توش می‌مونم. طی همین چند روز، چند مرتبه خودم این قضیه رو حس کردم که اونطوری که یه فروشنده باید باشه نیستم. هفته‌ی گذشته یه آقا و خانمی اومده بودن و اجناس رو میدیدن، منم راهنماییشون می‌کردم. چندتا سوال پرسیدن و منم کمکشون کردم. چندتاشون نیازمند اغراق، دروغ و این‌چیزها داشت که خب صادقانه جواب دادم. آخریش این بود که خانم در مورد تفاوت کیفیت دو برند مختلف ازم سوال کرد و منم گفتم اینی که ما داریم خوبه و کسی رو تاحالا ندیدم که ازش ناراضی باشه، ولی در مورد اون یکی اطلاعی ندارم نمی‌تونم نظری بدم. قیافه و زبان بدن ایشون در همون لحظه طوری بود که رضایت کامل از حرف خودم پیدا کردم. و چون از خودم راضی هستم، همیشه هم همین روال رو ادامه خواهم داد. واقعاً چرا باید فردی رو گول بزنی که خریدی رو انجام بده؟ فروشنده باید حقیقت رو بگه، دیگه تصمیم با خریدار هست و خودش هم مسئول انتخاب خودش خواهد بود. بنابراین، هرگونه حرفه‌ای که نیاز به زبون بازی و دروغگویی و کلاشی توش باشه هم از آینده من میره کنار.

سوم؛ خمودترین حالت ذهنی من در ماه‌هایی هست که کار میکنم. هیچ خلاقیت و فکر خاصی ندارم. یادمه که هر وقت که کمی کار می‌کردم، همینجا از این خمودی نوشته بودم و ازش شاکی بودم. الان هم دچار این خمودی هستم و از اینکه نوشته‌ام مجدداً در مدح فراغت (ذهنی) و ذم کار کردنِ افراطی هست بسیار ناراضی هستم.

پی‌نوشت: اینقدر همه چیز تکراریه که حتی ۲ هفته‌است فقط ۳تا اهنگو دارم گوش میدم.

پی‌نوشت۲: امروز آخرین روز شهریور ۱۴۰۳ هست و بعد ۷ سال اینو مجدد خوندم. آفرین به خودِ ۷ سال پیشم و ازش راضیم. تو کامنت دیدم حرف از آهنگ «یاد تو» از جمال‌الدین منبری زده بودم. چه قطعه‌ای! چه روزهایی که یه تیکه گوش دادم بهش. محسن نامجو هم اخیرا تو یه کنسرتی بازخوانی کرده بود. جالب بود،‌ولی کیفیت صدا افتضاح بود. قطعه منبری رو می‌ذارم دانلود.

 

Jamaleddin Menbari · Yade To
دانلودها
آهنگ «یاد تو» یا «دلارام» از «جمال‌الدین منبری»
۷ مگابایت
لینک مستقیممدیافایرمگا
اسپاتیفای
ساوندکلاود
توسط:‌ صدرا
بدون برچسب

۲ نظر

  • چی گوش میدی حالا ؟ D:

    • A

      فک کنم اینا بودن
      Jamaleddin Menbari – Yade To (Delaram)
      Mohsen Namjoo – Tolou (Live)
      Mohsen Namjoo – Delaram (Live)

دیدگاهی بنویسید